30 رهنمود رهبر معظم انقلاب در مذاکرات هستهاي
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار جمعي از مداحان در بيستم فرودين ماه سال جاري را ميتوان منشوري از رهنمودهاي معظمله در برههي کنوني مذاکرات هستهاي برشمرد. اين رهنمودها پس از محوريابي در چهار دستهي کلي الف- وضعيت بيانيه سوئيس، ب- اصول و مباني کلي در مذاکرات هستهاي، ج- توصيههايي به مذاکرهکنندگان و مردم و د- خطوط قرمز مذاکرات آتي؛ قابلطبقهبندي است.
براي مطالعه دقيقتر و مداقه بيشتر بر روي جزئيات اين بيانات مهم و راهبردي، محوريابي و طبقهبندي موضوعي اين بخش از بيانات معظمله در خصوص مذاکرات هستهاي، تقديم به مخاطبان ميگردد:
الف- وضعيت بيانيه سوئيس:
1- بيانيه سوئيس، الزامآور نيست:
رهبر معظم انقلاب اسلامي، در اين خصوص که چرا پس از انتشار بيانيه سوئيس (لوزان) موضعي اتخاذ نکردهاند، ميفرمايند: «جواب اين است که جايي براي موضعگيري وجود نداشته است. مسئولين ما، مسئولين هستهاي، مباشرين کار به ما دارند ميگويند هنوز کاري انجام نگرفته، هيچچيز الزامآوري بين دو طرف نگذشته است؛ چه موضعگيرياي؟ اگر از من بپرسند شما موافقيد يا مخالف، ميگويم نه موافقم، نه مخالف؛ چون هنوز اتّفاقي نيفتاده است؛ هنوز کاري نشده.» از اين جمله بهخوبي روشن ميگردد که از نظر جمهوري اسلامي ايران، بيانيه مذکور بههيچعنوان الزامآور نيست.»
2- چالش اصلي در مرحله آتي و بر سر جزئيات است:
«همهي مشکل بر سر آن جزئيّاتي است که بنا است بنشينند و يکايکِ آنها را بحث کنند؛ اين را خود مسئولين هم گفتهاند؛ هم به ما گفتهاند، هم در مصاحبههايشان به مردم اين را گفتهاند؛ همهي مشکل بعد از اين است. ممکن است طرف مقابل که يکطرف لجوج، بدعهد، بدمعامله، اهل دبّه در آوردن، اهل چکوچانه کردن، اهل از پشت خنجر زدن و اهل اينجور کارها و سياهکاريها است، سرِ جزئيّات بخواهد کشور ما را، ملّت ما را، مذاکرهکنندگان ما را در يک دايرهاي محصور کند؛ ما هنوز هيچچيز در اختيار نداريم، هيچ الزامي بهوجود نيامده است.»
3- بيانيه سوئيس تضمينکننده اصل توافق، محتوا و به نتيجه رسيدن آن نيست:
«اينکه حالا تبريک ميگويند، به بنده تبريک ميگويند، به ديگران تبريک ميگويند، بيمعني است، چه تبريکي؟ آنچه تاکنون انجامگرفته است نه اصل توافق و مذاکرهي منتهي به توافق را تضمين ميکند، نه محتواي توافق را تضمين ميکند؛ هيچکدام را؛ حتّي تضمين نميکند که اين مذاکرات تا به آخر برسد و به يک توافق منتهي بشود؛ اينکه تا الآن انجامگرفته، اينجوري است؛ همهچيز مربوط به بعدازاين است.»
4- گزارهبرگ (فکتشيت) طرف غربي روايت مخدوش و خلاف واقع است:
«بعد از آنکه که مذاکرهکنندگان ما مذاکرهشان تمام شد، بعد از چند ساعت بيانيّهي کاخ سفيد منتشر شد در تبيين مذاکرات. اين بيانيّهاي که آنها منتشر کردند ــ که اسمش را ميگذارند «فکتشيت» ــ در اغلب موارد خلاف واقع است؛ يعني روايتي که اينها دارند از مذاکرات و از تفاهمهايي که انجامگرفته است ميکنند، يک روايت مخدوش و غلط و خلاف واقع است. اين بيانيّه را آوردند من ديدم؛ چهار پنج صفحه است؛ اين چهار پنج صفحه در ظرف اين دو سه ساعت که تهيّه نشده؛ در همان حالي که اينها داشتند مذاکره ميکردند، اين بيانيّه را هم نشستند تأمين کردند. ببينيد، طرف اينجوري است؛ دارد با شما حرف ميزند، بر سر يک موضوعاتي تفاهم بهوجود ميآيد، در همان حالي که دارد با شما حرف ميزند، دارد يک اعلاميّهاي تهيّه ميکند که برخلاف آنچيزي است که بين شما و او دارد ميگذرد و تا مذاکرهتان تمام شد، آن اعلاميّه را منتشر ميکند! طرف اينجوري است؛ طرف طرف بدعهدي است، طرف متقلّبي است. حرف ميزنند، بعد هم خصوصي ميگويند اينها براي آبروداري است؛ براي اينکه مثلاً در مقابل مخالفانشان در داخل کشورشان کم نياورند، يکچيزهايي را اينها مينويسند.»
5- روايت آمريکايي ملاک عمل نخواهد بود:
«خب، اين به ما ربطي ندارد. اگر بنا باشد که اينها ملاک عمل قرار بگيرد، آنچه آنها نوشتند، قطعاً ملاک عمل نخواهد بود.»
ب- اصول و مباني کلي در مذاکرات هستهاي:
6- تأکيد مجدد بر عدم خوشبيني به مذاکره با آمريکا:
«من البتّه هيچوقت نسبت بهمذاکرهي با آمريکاخوشبين نبودم. نه از باب يک توهّم بلکه از بابتجربه؛ تجربه کرديم. نه از باب يک حالا اگر يک روزي ــ ما که در آن روز قاعدتاً نخواهيم بود ــ شماها انشاءالله در جريان حوادث و جزئيّات و يادداشتها و نوشتههاي اين روزها قرار بگيريد، خواهيد ديد که اين تجربهي ما از کجا حاصلشده؛ تجربه کرديم.»
7- دغدغه خدعه گري طرف غربي
«درعينحال جدّاً دغدغه دارم؛ اين دغدغه ناشي از آن است که طرف مقابل به شدّت اهل فريب و دروغ و نقضعهد و حرکت در خلاف جهت صحيح است؛ طرف مقابل اينجوري است.»
8- حمايت از توافق تأمينکننده عزت و منافع ملت ايران:
«با وجود اينکه من خوشبين نبودم به مذاکرهي با آمريکا، با اين مذاکرات موردي، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکرهکنندگان هم با همهي وجود حمايت کردم، الآن هم حمايت ميکنم. از رسيدن به يکتوافقيکهمنافع ملّت ايرانرا تأمين کند وعزّت ملّت ايرانرا حفظ کند، صددرصد من حمايت ميکنم و استقبال ميکنم؛ اين را همه بدانند. اگر کسي بگويد که ما مثلاً با توافق يا با رسيدن به يک نقطه مخالفيم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر يک توافقي انجام بگيرد که اين توافق توافقي باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمين بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد. البتّه اين را هم ماگفتيمکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است ــ که اين حرف را آمريکاييها هم ميزنند ــ اين فرمول، فرمول درستي است؛ توافق نکردن از توافق کردني که در آن، منافع ملّت پامال بشود، عزّت ملّت از بين برود، ملّت ايران با اين عظمت، تحقير بشود [بهتر است]، توافق نکردن شرف دارد بر يک چنين توافق کردني.»
9- تعيين مسائل کلان، خطوط اصلي و چهارچوبهاي مهم و خط قرمزهاي مذاکره از سوي رهبري:
«بنده در جزئيّات مذاکره دخالتي نکردم، بازهم نميکنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلي، چهارچوبهاي مهم و خطّ قرمزها را به مسئولين کشور همواره گفتهام؛ عمدتاً به رئيسجمهور محترم که ما با ايشان جلسات مرتّب داريم، و موارد معدودي هم به وزير محترم خارجه؛ خطوط اصلي و کلّي. جزئيّات کار، خصوصيّات کوچک که تأثيري در تأمين آن خطوط کلان ندارد، مورد توجّه نيست؛ اينها در اختيار آنها است، ميتوانند بروند کار کنند.»
«اين حرفها را ما در جلسات خصوصي هم گفتيم؛ عمدتاً در طول اين يک سال و نيم با رئيسجمهور محترم، و بعضاً در موارد نادري هم به مسئول مذاکرات که وزير محترم خارجهي ما است گفتيم. اين حرفهاي من است؛ امّا حالا اين خواستهها را اينها با کدام شيوهي مذاکراتي ميتوانند تأمين کنند، اين به عهدهي خودشان است؛ بروند بنشينند شيوههاي درست مذاکراتي را پيدا کنند، از آدمهاي مطّلع و امين بهرهمند بشوند، از نظرات منتقدين مطّلع بشوند و آنچه را لازم است انجام بدهند. اين هم مربوط به مسئلهي هستهاي»
10- احساس مسئوليت و بيتفاوت نبودن رهبري و درعينحال عدم ورود به جزئيات:
«اينکه حالا گفته بشود که جزئيّات اين مذاکرات تحت نظر رهبري است، اين حرف دقيقي نيست؛ البتّه بنده احساس مسئوليّت ميکنم، نسبت به اين مسئله بههيچوجه بيتفاوت نيستم، کليّاتي وجود دارد که حالا اشاره هم خواهم کرد به بعضي از آنها؛ قبلاً هم در صحبتهاي عمومي خطاب به مردم آنها را گفتيم؛ به مسئولين هم مفصّلترش را گفتيم.»
11- اعتماد به هيئت مذاکرهکننده ايراني:
«همانطور که عرض کردم بنده به مجريان امر اعتماد دارم؛ اين را شما بدانيد؛ اين آقاياني که مشغول کار هستند، اينها افرادي هستند مورد اعتماد ما، من در مورد آنها هيچ ترديدي [ندارم]؛ در آنچه تا حالا بودند، انشاءالله بعد از اين هم ترديدي بهوجود نخواهد آمد؛ هيچ ترديدي نسبت به آنها ندارم.»
12- اعتماد متقابل ميان امام و امت:
«آنها البتّه دربارهي ما هم اين حرف را ميزنند. آنها گفتند که ممکن است بعد از آنکه اين مذاکرات انجام گرفت، رهبري براي آبروداري يک اظهار مخالفتي بکند؛ کافر همه را به کيش خود پندارد. ما حرفمان با مردم بر مبناي اعتماد متقابل است؛ مردم به اين حقير ضعيف اعتماد کردند، بنده هم به تکتک اين ملّت اعتماد دارم؛ به اين حرکت عمومي اعتماد دارم؛ معتقدم «يَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة»؛ اعتقاد دارم دست خدا است که دارد کار ميکند. بيستودوّم بهمن را نگاه کنيد، در آن سرما، در آن مشکلات؛ روز قدس را نگاه کنيد، در آن گرما با آن دهان روزه؛ چه کسي مردم را ميآورد در اين خيابانها؟ چه گيرشان ميآيد از آمدن در اين خيابانها؟ اين دست خدا است؛ خدا را ميبينيم، اعتماد ميکنيم به اين حرکت مردمي، به اين احساس مردمي، به اين صدق وبصيرتمردمي اعتماد ميکنيم؛ حرف ميزنيم باهم؛ آنها [=طرف مقابل] جور ديگري عمل ميکنند، ما را هم با خودشان مقايسه ميکنند. بنابراين دغدغهي اين حقير وجود دارد؛ الآن هم من دغدغه دارم که اينها چه خواهند کرد و چگونه عمل خواهد شد.»
13- طرف غربي خود سلاح، انفجار و آزمايش مخرب اتمي دارد و از ايران طلبکار است:
«غنيسازي و آنچه در زمينهي هستهاي تا امروز پيشآمده است، يک دستاورد بسيار مهم است؛ اين چيز کمي نيست. و اين گامهاي ابتدائي ما در اين صنعت است. بايد در اين صنعت کار بشود، حرکت بشود، پيشرفت بشود. حالا چند کشور جنايتکاري که خودهاشان يا بمب هستهاي را عليه ملّتها به کار بردند مثل آمريکا، يا آزمايش کردند مثل فرانسه ــ فرانسه همين ده دوازده سال قبل از اين سه آزمايش هستهاي پشت سر هم در اقيانوس کرد که اينها مخرّب است و محيط دريايي را نابود ميکند؛ سه آزمايش هستهاي بسيار خطرناک؛ [در] دنيا هم يک جنجال مختصري کردند، بعد هم دهنها را بستند، تمام شد ــ اينها دارند به ما ميگويند!»
14- مبناي شرعي و عقلي منع سلاح هستهاي:
«ما دنبال انفجار هستهاي نيستيم، دنبال آزمايش هستهاي نيستيم، دنبال سلاح هستهاي نيستيم؛ نه بهخاطر اينکه آنها ميگويند، [بلکه] بهخاطر خودمان، بهخاطر دينمان و بهخاطر عقلمان. هم فتواي شرعي ما اين است، هم فتواي عقلي ما اين است. فتواي عقلي ما هم اين است که ما امروز و فردا و هيچوقت به سلاح هستهاي احتياج نداريم؛ سلاح هستهاي براي يک کشوري مثل کشور ما مايهي دردسر است که حالا تفصيل اين بماند. بنابراين دستاورد هستهاي، بسيار مهم است و دنبال کردن اين صنعت و صنعتي کردن کشور، بسيار چيز لازمي است؛ بايستي اين مورد توجّه باشد.»
15- تصميم به مذاکره و يا عدم مذاکره موضوعات ديگر، بر مبناي تجربه مذاکرات هستهاي خواهد بود:
«حالا، اين تجربهاي خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از کجتابيهاي معمولي خودش دست برداشت، اين يک تجربهاي براي ما ميشود که خيلي خب، پس ميشود در يک موضوع ديگر هم با اينها مذاکره کرد؛ امّا اگر ديديم نه، اين کجتابيهايي که هميشه از اينها ديدهايم باز هم وجود دارد و کجراهه دارند ميروند، خب طبعاً تجربهي گذشتهي ما تقويت خواهد شد.»
16- طرف مقابل ما نه جامعهي بينالمللي، بلکه آمريکا و سه کشور اروپايي هستند:
«طرف مقابل ما همهي دنيا هم نيستند، به اين هم توجّه بشود. گاهي در تعبيرات آدم ميشنود ــ من گله هم کردم ــ از بعضي از دوستان که ميگويند جامعهي بينالمللي! جامعهي بينالمللي را آنها ميگويند، جامعهي بينالمللياي در مقابل ما نيست؛ يک آمريکا و سه کشور اروپايي؛ همين. آنهايي که در اين مسئله دارند با ملّت ايران لجبازي و کجتابي و بدعهدي و خباثت ميکنند، يکي آمريکا است، يکي [هم] سه کشور اروپايي؛ کس ديگري در مقابل ما نيست. همين دو سال، دو سال و نيم قبل از اين در همين شهر تهران، نمايندگان ارشد بيشتر از 150 کشور آمدند، حدود پنجاه رئيس کشور در تهران در جريان جنبش غيرمتعهّدها که در تهران بود جمع شدند؛ مال دو سه سال پيش [است]، مال صدسال پيش که نيست؛ مال همين تازه است؛ جامعهي بينالمللي اينها هستند. اينکه ما مدام بگوييم «جامعهي بينالمللي بايد اعتماد کند»، جامعهي بينالمللي کجا بود؟ جامعهي بينالمللي به ما کاملاً هم اعتماد دارد؛ در همين کشورها هم خيلي از ملّتهايشان، دولتهايشان را قبول ندارند.»
ج- توصيه به مذاکرهکنندگان و مردم:
17- توصيه به صبر و پرهيز از عجله و مبالغه:
«بعضيها موافقت کردند، بعضي مخالفت کردند؛ در اين مطبوعات ما، در اين نوشتههاي [کشور] ما، در سايتهاي فضاي مجازي و غيره، بعضي ستايش ميکنند، بعضي هم مخالفت ميکنند؛ به اعتقاد بنده مبالغه نبايد کرد، عجله هم نبايد کرد، بايد ببينيم چه اتّفاقي خواهد افتاد.»
18- لزوم اطلاع مردم از جزئيات و واقعيات و محرمانه نبودن مسائل
«البتّه من به خود مسئولين هم اين را گفتهام همين چند روز؛ مسئولين بايد بيايند مردم را و بخصوص نخبگان را از جزئيّات و واقعيّات مطّلع کنند؛ ما چيز محرمانه نداريم، چيز مخفي نداريم. اين مصداق همدلي با مردم است.»
19- شنيده انتقادات مخالفان شاخص مذاکرات، از مصاديق همدلي:
«همدلي و همزباني که ما گفتهايم، همدلي يکچيز زورکي نيست، يکچيز دستوري نيست که کسي دستور بدهد که مردم همدلي کنيد، مردم هم بگويند چشم، اين همدلي نميشود؛ همدلي مثل يک گل است، مثل يک نهال و بوتهي گل است، بايد نهال را نشاند در زمين، بعد از آن مراقبت کرد، آن را آبياري کرد، از لطمه زدن به آن بايد جلوگيري کردتا اين همدلي رشد کند؛ بدون اين، همدلي نخواهد شد. همدلي از همزباني هم بهتر است، همزباني هم خوب است. همدلي لازم است؛ همدلي را بايد بهوجود آورد؛ همدلي را بايد رشد داد. اين توصيهي من به همه است. الآن فرصت خوبي است براي همدلي؛ يک عدّهاي مخالفاند، يک عدّهاي اعتراض دارند؛ خيلي خب، مسئولين ما که مردمان صادقي هستند، مردمان علاقهمند به منافع ملّياند، بسيار خب، يک جمعي از مخالفين را ــ از آن افرادي را که شاخصاند ــ دعوت کنند، حرفهاي آنها را بشنوند؛ ايبسا در حرفهاي آنها يک نکتهاي باشد که اين نکته را اگر رعايت کنند، کارشان بهتر پيش برود؛ اگر چنانچه نکتهاي هم نبود، آنها را قانع کنند؛ اين ميشود همدلي؛ اين ميشود يکسانسازي دلها و احساسها، و بهتبع آن عملها. بهنظر من بنشينند، بشنوند، بحث کنند.»
20- به تعويق افتادن نتيجه براي ايجاد همدلي داخلي و تبادلنظر بلااشکال است:
«حالا ممکن است بگويند آقا ما سه ماه بيشتر زمان نداريم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمين نميآيد؛ چه اشکالي دارد؟ کما اينکه آنها در يک برههي ديگري هفت ماه زمان را عقب انداختند. خيلي خب، دوستان ما هم اگر چنانچه در اين همدليها و همزبانيها و تبادلنظرها يکوقتي گرفته شد، چه اشکال دارد، وقتي گرفته بشود، يکخرده زمان آن تصميمات نهايي عقب بيفتد؛ طوري نخواهد شد.»
21- دستاوردهاي صنعت هستهاي کشورمان باارزش است و نبايدان را کمارزش تلقي کرد:
«يکي اين مسئله است که بدانند دستاورد کنوني هستهاي ما چيز باارزشي است؛ اين را بدانند؛ به چشم کمارزش و چيز سبک به آن نگاه نکنند؛ چيز باارزشي است. صنعت هستهاي براي يک کشور، يک ضرورت است. اينکه بعضي از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هستهاي را ميخواهيم چهکار کنيم» اين فريب است؛ اين شبيه همان حرفي است که زمان قاجارها وقتي نفت کشفشده بود و انگليسها آمده بودند ميخواستند نفت را ببرند، اينجا دولتمرد قاجاري ميگفت ما اين مادّهي بدبوي عَفِن را ميخواهيم چهکار کنيم، بگذاريد بردارند ببرند! اين شبيه آن است. صنعت هستهاي براي يک کشور يک ضرورت است؛ هم براي انرژي، هم براي داروهاي هستهاي که بسيار مهم است، هم براي تبديل آب دريا به آب شيرين، و هم براي بسياري از نيازهاي ديگر در زمينهي کشاورزي و غير کشاورزي. صنعت هستهاي در دنيا، يک صنعت پيشرفته است، يک صنعت مهم است.»
22- صنعت هستهاي کشورمان ناشي از استعدادهاي دروني خودمان است:
«اين را هم بچّههاي ما خودشان به دست آوردند؛ اين انفجار ظرفيتهاي دروني و استعدادهاي دروني بچّههاي ما بود.»
23- بياهميتي بهانهگيريهاي برخي کشورهاي منطقه
«حالا فلان کشور عقبافتاده، ميگويد اگر ايران غنيسازي داشته باشد من هم ميخواهم غنيسازي داشته باشم؛ خيلي خب برو تو هم غنيسازي کن؛ بلدي برو بکن. ما که غنيسازي را از کسي نگرفتيم، استعداد دروني ما است؛ [اگر] شما هم استعداد دروني در ملّتت داري، برو غنيسازي کن؛ [اين] بهانهگيريهاي بچّهگانه که بعضي از کشورها ميکنند.»
24- مسئولان ما نبايد بهطرف مقابل اعتماد کنند:
«مطالبهي بعدي ما از مسئولين اين بوده است که گفتيم بهطرف مقابل اعتماد نکنيد. خوشبختانه اخيراً يکي از مسئولين محترم صريحاً گفت که ما بهطرف مقابل هيچ اعتمادي نداريم و اين خيلي چيز خوبي است. گفتيم بهطرف مقابل اعتماد نکنيد، به لبخند او فريب نخوريد، به وعدهي نقد که ميدهد ــ وعدهي نقد، نه عمل نقد ــ اعتماد نکنيد، [چون] وقتي خرش از پل گذشت، برميگردد و به ريش شما ميخندد! اينقدر اينها وقيحاند. امروز که يک تفاهم اوّليّه بهصورت يک يادداشت و يک اعلاميّه منتشرشده است و هنوز هيچ کار نشده است و خود طرفين ميگويند که الزامي وجود ندارد، همين حالا که توانستهاند اين مقدار حرکت را بکنند، شما ديديد رئيسجمهور آمريکا در تلويزيون ظاهر شد با چه ژستي، با چه ريختي!»
د- خطوط قرمز مذاکرات آتي:
25 - مذاکره فقط در موضوع هستهاي است:
«اين مذاکراتي که دارد انجام ميگيرد ــ که بخشي از آنهم مذاکرهي با طرفهاي آمريکايي است ــ فقط در موضوع هستهاي است؛ فقط. ما در هيچ موضوع ديگري فعلاً با آمريکا مذاکره نداريم؛ هيچ؛ اين را همه بدانند؛ نه در مسائل منطقه، نه در مسائل گوناگون داخلي، نه در مسائل بينالمللي؛ امروز فقط موضوع موردبحث و مورد مذاکره، مسائل هستهاي است.»
26- تحريمها يکجا و در همان روز توافق بايد لغو شود:
«به مسئولين گفتيم و به مردم هم عرض ميکنيم، اين است که در اين جزئيّات مذاکرات ــ که خيلي هم اين چند ماه آينده مهم است ــ اتّفاقي که بايد بيفتد اين است کهتحريمهابهطور کامل و يکجا بايستي لغو بشود. اينکه يکي از آنها ميگويد تحريمها شش ماه ديگر لغو ميشود، يکي ميگويد نه ممکن است يک سال هم طول بکشد، يکي ديگر ميگويد ممکن است از يک سال هم بيشتر بشود، اينها بازيهاي متعارف معمول اينها است؛ اينها هيچ قابل اعتناء و قابلقبول نيست؛ تحريمها بايستي ــ اگر چنانچه حالا خداي متعال مقدّر فرموده بود و توانستند به يک توافقي برسند ــ در همان روز توافق بهطور کامل لغو بشود؛ اين بايد اتّفاق بيفتد. اگر قرار باشد که لغو تحريمها باز متوقّف بشود بر يک فرايند ديگري، پس چرا ما اصلاً مذاکره کرديم؟ اصلاً مذاکره و نشستن پشت ميز مذاکره و بحث کردن و بگومگو کردن براي چه بود؟ براي همين بود که تحريمها برداشته بشود؛ اين را باز بخواهند متوقّف کنند به يکچيز ديگري، اصلاً قابلقبول نيست.»
27- حراست از حريم و توسعه امنيتي-دفاعي کشور و مجاز نبودن بازرسي از مراکز دفاعي-امنيتي:
«نکتهي بعدي که به مسئولين محترم تذکّر داديم و به شما هم عرض ميکنيم، اين است که بههيچوجه اجازه داده نشود که به بهانهي نظارت، اينها به حريم امنيّتي و دفاعي کشور نفوذ کنند؛ مطلقاً. مسئولين نظامي کشور بههيچوجه مأذون نيستند که به بهانهي نظارت و به بهانهي بازرسي و مانند اين حرفها، بيگانگان را به حريم و حصار امنيّتي و دفاعي کشور راه بدهند، يا توسعهي دفاعي کشور را متوقّف کنند؛ توسعهي دفاعي کشور، توانايي دفاعي کشور، مشت محکم ملّت درعرصهي نظامي، اين بايستي همچنان محکم بماند و محکمتر بشود.»
28- اقتدار منطقهاي جمهوري اسلامي ايران و حمايت از محور مقاومت نبايد در مذاکرات مورد خدشه واقع شود:
«حمايت ما از برادرانمقاومماندر نقاط مختلف؛ اينها مطلقاً نبايستي در مذاکرات مورد خدشه قرار بگيرد.»
29- شيوه نظارتي غيرمتعارف و اختصاصي را نميپذيريم:
«تذکّر بعدي اين است که هيچ شيوهي نظارتي غيرمتعارف که جمهوري اسلامي را به يک کشور اختصاصي از لحاظ نظارت تبديل ميکند، بههيچوجه موردقبول نيست. همين نظارتهاي متعارفي که در همهي دنيا معمول است، اينجا هم همان نظارتها [باشد]، و نه بيشتر.»
30- لزوم تداوم توسعه فني:
«توسعهي علمي و فنّي هستهاي در ابعاد گوناگون، بههيچوجه نبايستي متوقّف بشود. توسعه بايد ادامه پيدا کند، توسعهي فنّي. حالا محدوديتهايي را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند، ما حرفي نداريم. برخي از محدوديتها را قبول کنند، امّا توسعهي فنّي حتماً بايستي ادامه پيدا بکند و با شدّت و قدرت پيش برود. اين عرايض ما است، حرفهاي ما به برادرانمان اينها است.»
30 رهنمود رهبر معظم انقلاب در مذاکرات هستهاي
- توضیحات
- بازدید: 636