اهميت نماز جمعه در کلام شهيد مطهري
خطيب سخنگوي اسلام است
نمازجمعه بايد دو ركعت خوانده شود، نه چهار ركعت. در احاديث و اخبار بسيار وارد شده و از مسلّمات است كه: «وَ انَّما جُعِلَتِ الْجُمُعَةُ رَكْعَتَيْنِ لِمَكانِ الْخُطْبَتَيْن» همين دو خطابه به جاى دو ركعت است.
ما مادهاى داريم در خود دين مقدس اسلام كه سخنرانى جزء متن دين است، جزء نماز است. اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد: خطبه، نماز است. مادامى كه امام خطابه مىخواند و مردم گوش مىدهند، همه مردم بايد سكوت بكنند و مادامى كه او از كرسى پايين نيامده است، همه مثل اين است كه در حال نماز هستند، البته با يك فرقهايى از قبيل اينكه؛ رو به قبله نشستن و لااقل رو به قبله بودن خود امام كه خطبه مىخواند در اين حال واجب نيست.
خواهيد پرسيد چه منظورى از اين همه اجتماع و آداب و تشريفات هست؟ تعجب خواهيد كرد اگر بشنويد كه منظور عمده از اين همه اجتماع، شنيدن همان خطابه هاست. پس آن خطابه ها چقدر بايد داراى اهميت باشد و جنبه حياتى داشته باشد. آنقدر اهميت دارد كه آنگاه كه آواز مؤذن به اللهُ اكْبَر بلند مىشود، هركس در هرجا هست و هر كارى در دستش هست، بايد بگذارد و بشتابد به سوى نماز جمعه و آن دو خطابه را بشنود و سپس دو ركعت نماز را به جماعت بخواند و آن وقت آزاد است.
محتواى خطابه هاى جمعه
حالا كه خطابه نمازجمعه اينقدر اهميت دارد كه منظور عمده از اين اجتماع شنيدن همان خطابه هاست، در آن خطابهها و سخنرانيها چه حرفهايى بايد زده بشود؟
اول حمد و ثناى الهى، دوم درود بر خاتم الانبيا و ائمه دين، سوم موعظه و يك سلسله مطالب لازم، چهارم قرائت سورهاى از قرآن.
باز براى اينكه بفهميد چقدر حضور در اين اجتماع اهميت دارد، در روايت دارد كه حتى واجب است زندانيها را پليسها و مأموران زندان با خودشان بياورند و در اين نماز عمومى هفتگى شركت بدهند و خطابه لازم را گوش كند و سپس برگردد به محل خودش.
روايت امام هشتم درباره خطبه جمعه
«فضلبنشاذان نيشابورى» از حضرت رضا(ع) نقل مىكند. در آنجا دارد: «انَّما جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِانَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عامٌّ» يعنى علت اينكه خطبه در روز جمعه قرار داده شده است اين است كه روز جمعه از نظر اسلام روز اجتماع عمومى است. «فَارادَ انْ يَكونَ لِلْاميرِ سَبَبٌ الى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغيبِهِمْ فِى الطّاعَةِ وَ تَرهيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ» خداوند با تشريع اين دستور خواسته است كه اين وسيلهاى باشد براى رئيس و پيشواى جمعيت كه آنها را موعظه كند، به طاعت ترغيب كند و از معصيت و گناه بترساند. «وَ تَوْقيفِهِمْ عَلى ما ارادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دينِهِمْ وَ دُنْياهُمْ» ديگر اينكه مردم را آگاه كند به مصلحتهاى دينى و مصلحتهاى دنيايىشان، مصالح واقعى مردم را به آنها بگويد. «وَ يُخْبِرُهُمْ بِما يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفاقِ مِنَ الْاحْوالِ الَّتى فيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ» ديگر اينكه آنچه در آفاق دوردست از قضاياى خوب و بد به حال مسلمين واقع مىشود به آنها بگويد و به اطلاع آنها برساند و آنها را در جريان بگذارد.
آيا فرق است بين دو خطبه؟ در همين حديث ذكر شده: «وَ انَّما جُعِلَتْ خُطْبَتَيْنِ لِيَكونَ واحِدَةٌ لِلثَّناءِ عَلَى اللَّهِ وَ التَّحْميدِ و التَّقْديسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الْاخْرى لِلْحَوائِجِ وَ الْاعْذارِ وَ الْانْذارِ وَ الدُّعاءِ لِما يُريدُ انْ يُعْلِمَهُمْ مِنْ امْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ ما فيهِ الصَّلاحُ وَ الْفَسادُ».
يعنى علت اينكه دو خطبه فرض شده اين است كه در يكى به حمد و ثنا و تقديس الهى و در يكى ديگر به ذكر حوائج مردم و ارشاد و موعظه آنها پرداخته شود.
وظايف خطيب
موعظه
موعظه كلامى است كه به دل نرمى و رقّت مىدهد، قسوت را از دل مىبرد، خشم و شهوت را فرو مىنشاند، به دل صفا و جلا مىدهد. هيچ جامعهاى نيست كه احتياج به موعظه نداشته باشد. موعظه واقعى كه راستى در دل اثر كند جز به وسيله دين ممكن نيست. مىگويند على(ع) به يكى از اصحابش مىفرمود: «عِظْنى» مرا موعظه كن و مىفرمود: در شنيدن اثرى هست كه در دانستن نيست.
مصالحگويى
اين كار بزرگى است، از موعظه كردن خيلى مشكلتر است. دو اشكال در اين كار هست؛ يكى اينكه علم و اطلاع زياد مىخواهد، ديگر اينكه اخلاص بسيار لازم است كه آنچه را از مصالح عاليه دينى و دنيايى مىفهمد همانها را به مردم بگويد.
اولاً بايد علم و اطلاعش به مبانى دين كافى باشد، بايد اسلام را كاملاً بشناسد تا بفهمد مصلحت دين يعنى چه. ثانياًً جامعه را بايد بشناسد، بايد بفهمد كه در دنيا چه مىگذرد و امروز مصلحت جامعه اسلامى در برابر جريانهاى موجود دنيا چه اقتضا مىكند و مردم را به آن جريانها و مصالح واقعى آنها آگاه بكند.
آدمى كه در كنج مدرسه به سر برد نمى تواند بفهمد در جامعه چه مىگذرد و چه بايد كرد. علم و اطلاع به اوضاع جارى و متغير جهان لازم است. شامه تيز مىخواهد كه حتى حوادثى كه در آينده واقع مىشود از حالا پيشبينى كند و جامعه را طورى از آن حادثه عبور دهد كه با خطرى مواجه نشود. هدايت بدون قدرت پيشبينى امكان پذير نيست.
الآن جامعه ما با وضع جديدى كه پيش آمده، با مسلكهاى مختلف و متفاوتى كه پيدا شده، انديشه هاى گوناگونى كه پديد آمده، بر سر يك پيچ قرار گرفته و بايد به راحتى و بىخطر از آن بگذرد، بايد اندكى فرمان را پيچ داد تا از خطر برهد. نبايد چشم بسته روى همان خطى كه حركت مىكرديم، حركت كنيم.
مزاجگويى
بايد بدانيم كه مصلحتگويى غير از مزاجگويى است، غير از اين است كه چيزى بگوييم كه مردم خوششان بيايد و ما را تحسين كنند و بهبه بگويند.
هيچ مىدانيد چرا مردم با پيغمبران زمان خودشان مخالف بودهاند؟ چرا پيغمبرها در زمان خودشان از ما كمتر مريد داشتهاند؟ رمزش اين است كه آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه مىكردند و ما از نقاط ضعف مردم بهرهبردارى مىكنيم. براى اينكه مستمعين را راضى كنيم، مطابق ميل شان حرف مىزنيم، نه مطابق مصلحتشان.
قسمت سوم دستور امام رضا(ع) اين بود: «وَ يُخْبِرُهُمْ بِما يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفاقِ» يعنى آنها را آگاه كند به جريانهاى خوب يا بدى كه در آفاق دوردست براى عالم اسلام اتفاق مىافتد. خطيب بايد آنها را به مردم بگويد. آيا شما اطلاع داريد كه در دنيا بر سر مسلمانان چه مىآيد؟ همه اينها را بايد خطيب به مردم بگويد.
مثلاً حادثه الجزاير پيش آمده. اين حادثه را اولين بار خطبا بايد به اطلاع مردم برسانند، آنها بايد نماينده مخصوص به الجزاير بفرستند و اخبار دست اول را بگيرند. لااقل آنها بايد خبرهاي دست اول را از خبرگزارىها بگيرند. جنايات ارتش سرّى فرانسه را بگويند. جنايات لشكر يزيد را كه مى گويند، جنايات اينها را هم بايد بگويند. اينها هم بر هيچ چيزى ابقا نكردند، به زن و بچه ابقا نكردند، آباديها را ويران كردند، كِشتها را از بين بردند، نسل را از بين بردند. بايد در منابر، اين گونه قضايا به اطلاع مردم رسانده شود. آيا از آوارگان فلسطين اطلاعى داريد؟ آيا مىدانيد كه اسرائيل امروز چه خطر بزرگى براى عالم اسلام است؟ اين خطر را بايد به مردم گفت. بايد مردم را هوشيار و آگاه كرد. كى بايد بگويد؟ اينها را بايد خطبا بگويند، آنهايى بايد بگويند كه سخنگوى اسلام بهشمار مى روند.
منبع: مجموعه آثار شهيد مطهري
جلد25، صفحات 323 تا 359 با تلخيص
اهميت نماز جمعه در کلام شهيد مطهري
- توضیحات
- بازدید: 625