مشروح خـطبه های دشمن شكن و عـبادي – سـياسـي نـمـاز جـمـعـه شهـر بــوئین زهــرا

تاريخ:  15  خرداد  1394  شمسي، مصادف با  17  شعبان المعظم 1436  قمري، برابر با  5  ژوئن  2015  ميلادي

خـطیب جـمعه: حضـرت حجت الاسلام والمسلمین حـاج آقای زریــنـه  دامت برکاته

 

 

خطبه اول:

سفارش به تقوا و پرهيزگاري با استفاده از آيات 50 و 51 سوره مبارکه ذاريات، که خداوند متعال در این آيات فرمود: « فَفِرُّوا إِلَي اللَّهِ إِنِّي لَکُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ  : پس به سوی خدا بگریزید ، که من از سوی او برای شما بیم دهنده ای آشکارم! - وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَکُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ : و با خدا معبود دیگری قرار ندهید ، که من برای شما از سوی او بیم دهنده ای آشکارم!».

در اين دو آيه دو بار پي در پي « نَذيرٌ مُبينٌ » آمده است و در آيات ديگر نيز تعبيراتي از قبيل « كتاب مبين، بلاغ مبين و عربي مبين‌ » آمده كه همگي بيانگر روشن و روشنگر بودن پيام و سخن خداوند و هشدار پيامبران الهي است.

تعبير به « فرار » در آيه ي شريفه، نكته ي جالب و لطيفي دارد، معمولاً فرار در جايي گفته مي شود كه انسان از يك سو با موجود يا حادثه ي وحشتناكي روبرو شده و از سوي ديگر پناهگاهي در نقطه اي سراغ دارد، لذا با سرعت تمام از محل حادثه دور مي شود و به نقطه ي امن و امان روي مي آورد. شما نيز از شرك و بت پرستي كه عقيده ي وحشتناكي است، بگريزيد و به توحيد خالص كه منطقه ي امن و امانِ واقعي است، روي آريد.

نتيجه ي فرار به سوي خدا، فرار از ظلمات به نور، از جهل به علم، از دلهره به اطمينان، از خرافات به حق، از تفرقه به وحدت، از شرك به توحيد، و از گناه به تقوا و پرهيزگاري است و در يك كلام فرار از زشتي ها و بدي ها به سوي خوب ها و خوبي هاست. در بعضي روايات كه از حضرات امامين همامين باقر و صادق _ عليهم السلام_ نقل شده است، بيان فرموده اند: منظور از فرار به سوي خدا، « حج و زيارت خانه ي او است » البته اينجا منظور ذكر مصداق است نه تعيين آن، مصداق واضح فرار به سوي خدا حج است چرا كه حج، انسان را به حقيقت توحيد و توبه و انابه آشنا مي سازد و در پناه الطاف خداوندي جاي مي دهد.

نتيجه اين كه انسان محدود و بيچاره جز حركت و گريز و پناه گرفتن در سايه ي خداوند متعال، هيچ راه ديگري ندارد و پناهندگي به بيگانگان اثري نخواهد داشت.

در ادامه فراز ديگري از مناجات شعبانيه شرح داده شد.

« فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْک؛ همانا به سوی تو فرار کردم ».

فرار از چیزی، به معنای ترس و وحشت از آن چیز است. امام علیه السلام با این عبارت، وحشت خود از غیر خداوند و در نتیجه آرام گرفتن در سایه مناجات با او را، ابراز می دارد.

توضیح آنکه، عوالمی که در آن، گناه و آلودگی و کفر، به وقوع می پیوندد، عوالمی ظلمانی و وحشتناک اند که خداوند در قرآن کریم این عوالِم تاریک را به زیباترین صورت، این گونه تبیین فرموده است:

« أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیِّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُورًا فَما لَهُ مِنْ نُورٍ ». (نور: 40)

اعمالِ آنها که کفر ورزیدند، همچون ظلماتی است در یک دریای عمیق وپهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری و بر فراز آن، ابری تاریک است. ظلمت هایی است، یکی بر فراز دیگری، آن گونه که هرگاه دست خود را خارج کند، ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برایِ او نیست.

 

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود     زنهار از این بیابان وین راهِ بی نهایت
در این شب سیاهم گم گشت راهِ مقصود     از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت

حافظ

 

برای انسان سالِک، یعنی انسانی که « فرار از هر چه غیر از خدا » را آغاز نموده است، فرار از گناهان و اعمال کفرآمیز، مرحله آغازینِ سیر و سلوک او می باشد. او هر چه که در این راه سیر می کند، به منازلی می رسد که گرچه در ابتدای راه، برایش دشوار و ترسناک نمی نمود، ولی اکنون که به میانه راه رسیده است وقوف در این منازل برای او وحشت آور است و باید از آنها نیز فرار کند و آن منازلِ وحشتناک، توجه به اسباب و غفلت از مسبِّب است.

توضیح آنکه، انسان سالک در این مرحله به این نتیجه می رسد و به یقین در می یابد که تا مسبِّب یعنی خداوند نخواهد، از دستِ اسباب، هرگز کاری ساخته نیست؛ تا او نخواهد، هیچ تیغی بُرّان نخواهد بود:

 

اگر تیغِ عالَم بجنبد ز جای     نبرّد رگی تا نخواهد خدای

نظامی

 

تا او اراده نکند، کوهی از آتش نیز، «خلیلش» را نمی سوزاند:

 

گلستان کند آتشی بر خلیل     گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل

سعدی

 

خلاصه آنکه از خداوند، «دیده ای» می خواهد که کارایی سبب را بدون مشیّت حق تعالی از «بیخ و بُن» بر دارد و تنها، اراده خداوند را مؤثر در جهان هستی بداند:

 

دیده ای خواهم سبب سوراخ کن     تا سبب را بر کَنَد از بیخ و بُن

مولانا

 

بنابراین، نوع دیگر از فرار به سمت خداوند، فرار از «اسباب» و توجه خاصبه «مُسبِّبُ الاسباب» است که در نوع خود قابل توجه است.

(هرچند خداوند درامور طبیعی توجه به اسباب را توصیه می کند).

شیخ ابو عبداللّه بن خفیف، آن شیخ المشایخِ دیار پارس، خاطره سفر حج خودرا چنین نقل کرده است:

خواستم به حج روم. چون به بغداد رسیدم، تصمیم به دیدار یکی از بزرگان گرفتم. وارد صحرایی شدم و طناب و دلوی نیز به همراه داشتم. تشنه شدم. چاهی دیدم که آهویی از وی آب می خورد. چون به سر چاه رفتم، آب پایین رفت. گفتم: خداوندا! مرا قدر، از این آهو کمتر است؟ چون این بگفتم آوایی شنیدم که در گوشم گفت: ای مرد! این آهو دلو و طناب نداشت. اعتماد او به ما بود نه به اسباب. دلو و طناب بینداختم و حرکت کردم. آوازی شنیدم که: ابن خفیف! بازگرد و آب خور. بازگشتم. آب بر سرِ چاه آمده بود. وضو ساختم و آب خوردم و برفتم.


    انبیا در قطعِ اسباب آمدند
معجزاتِ خویش بر کیوان زدند
    جمله قرآن هست در قطع سبب
عِزِّ درویش و هلاک بُولهب
    همچنین ز آغاز قرآن تا تمام
رَفض اسباب است و علّت و السّلام

مولانا

 

و بالاخره نهایی ترین مرحله فرار به سوی حضرت حق، گریز از آن است که مبادا به غیر از خدا، کس دیگری بر دل او حاکم و مسلط گردد که از این مقام که بعد از فرار نهایی برای وی حاصل می گردد در اصطلاحِ عرفا به مقام فنای در خداوند و لقاءاللّه تعبیر می شود و چون در این مقام، انسان سالک، جز خدا چیزی نمی بیند، از آن به مقام فنای در خداوند تعبیر می شود، که تنها در این صورت است که لقا و دیدار با خداوند، با چشمِ قلب، نصیبِ سالک می شود.

باری آنکه از همه این وحشت ها گریخت و به پروردگارش پناه آورد، در واقع از « مقرّبین » درگاه حق تعالی شده است. برای او در این مقام، حتی توجه به اسباب و غفلت از مسبب الاسباب نیز نوعی لغزش و گناه محسوب می شود، در حالی که این حالت برای سالکِ مبتدی و یا سالکی که در میانه راه است، گناهی نیست. چنانچه از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: « حَسَناتُ الْاَبْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبینَ ؛ کارهایی که برای نیکوکاران، شایسته و نیکوست، برای مقربان به منزله گناه است ».

 

طاعتِ عامه، گناه خاصگان     وصلتِ عامه، حجابِ خاصْ دان

 

برای مثال، آن هنگام که یوسف(ع) در زندان به سر می برد، به دوست زندانیِ خود که قرار بود آزاد شود توصیه کرد که مرا نزد سلطان مصر یادآوری کن تا برای آزادی من اقدام کند. در اینجا چون یوسف(ع) از مسبب الاسباب غافل شد و به اسباب توجه کرد، این عمل، برای او که از مقرّبین بود، نوعی خطا و لغزش به شمار آمد.

به همین علت بود که خداوند در قرآن فرمود: « به سبب این غفلت (یوسف با آنکه بنا بود چند روز بعد آزاد گردد)، سال ها در زندان بماند.
« وَ قالَ لِلَّذی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَفِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ (یوسف: 42)

به یکی از آن دو که می دانست رهایی می یابد گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) یادآوری کن، ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد، و به دنبال آن چند سال در زندان باقی ماند.

از پیامبر اکرم(ص) نقل است که فرمود: « عَجِبْتُ مِنْ اَخی یُوسُفَ کَیْفَ اسْتَغاثَ بِالْمَخْلُوقِ  دُونَ الْخالِقِ ؛ من از برادرم یوسف در شگفتم که چگونه به مخلوق، و نه به خالق، پناه برد و از اویاری طلبید ».

در حدیث دیگری از امام صادق(ع) می خوانیم:

پس از این داستان، جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت: چه کسی تو را زیباترین مردم قرار داد؟ گفت: پروردگار من. گفت: چه کسی، مهر تو را آن گونه در دل پدر افکند؟ گفت: پروردگارِ من. گفت: چه کسی قافله را به سراغ تو فرستاد، تا از چاه نجاتت دهند؟ گفت: پروردگار من. گفت: چه کسی تو را از چاه رهایی بخشید؟ گفت: پروردگار من. گفت: چه کسی مکر و حیله زنان مصر را از تو دور ساخت؟ گفت: پروردگار من. در اینجا جبرئیل چنین گفت: پروردگارت می گوید: چه چیز سبب شد که حاجتت را نزد مخلوق بردی و نزدِ من نیاوردی؟ و به همین جهت باید چند سال در زندان بمانی.

تذکر

مسبّب الْاَسباب را از یاد نبردن و تأثیرگذار ندانستن اَسباب به طور مستقل به معنای رها کردن اسباب و در انتظار مسبّب الاسباب بودن، نیست، بلکه آدمی باید برای رسیدن به مقصود، از طریق اسبابش وارد گردد؛ چنانچه در روایت است که: « اَبَی اللّهُ اَنْ یَجْرِی الْاُمُورَ اِلاّ بِاَسْبابِها ؛ خداوند، اِبا دارد که امور را، بدونِ اسباب به جریان اندازد ».

بنابراین، مقصود آن است که آدمی در همان حال که برای نیل به مطلوب خود، از اسباب، مدد می جوید معتقد باشد این اسباب در صورتی می توانند مؤثر باشند که خداوند اراده فرماید و مشیّت او بر آن تعلق گرفته باشد.

بنابراین، کسی که مضمون « فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ » را در زندگی خویش، اجرا کند و به راستی از غیر خداوند بگریزد، می تواند به عوالِمی وارد شود که پیامبری چون حضرت موسي کلیم(ع) در آن عوالِم گام بر می داشته است و به مواهبی دست یابد که کلیم اللّه(ع) به آن دست یافته است. همان گونه که قرآن از زبان حضرت موسی(ع) فرموده است:

« فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لی رَبّی حُکْمًا وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُرْسَلینَ ». (شعراء: 21)

چون از شما (و اعمالتان) بیمناک شدم فرار نمودم، پس پروردگارم مقام خلافت و رسالت را به من، موهبت و ارزانی داشت.

بنابراین، فرار از غیر خداوند می تواند، خلافت و رسالت را نتیجه دهد.

 

خطبه دوم:

دعوت به انجام واجبات دين مبين اسلام و ترك محرمات الهي و توصيه به خويشتن داري با استفاده از فراز ديگري از زندگي شهيد غلامحسين افشردي (حسن باقري) از زبان آقاي زورق (يكي از همراهان شهيد) كه مي گويد: از طرف صداوسيما براي تهيه ي خبر عازم جبهه ي شوش شديم، قرار بود جلسه اي با سردار محسن رضايي و شهيد صياد شيرازي در ارتباط با تبليغات جنگ داشته باشيم. در حال ورود به اتاق آن بزرگواران، ديديم حسن باقري بيرون آمد، به خاطر آشنايي قبلي با او احوال پرسي كردم و ما داخل اتاق ديگري رفتيم و چند دقيقه با او صحبت كرديم. او از من و محل كارم پرسيد و در مورد خودش هم چيزهايي را توضيح داد. وقتي خواستيم از هم جدا شويم به او گفتم: حسن آقا! اينجا جبهه است، التماس دعاي شديد دارم. او در جواب گفت: التماس دعا را بايد از كساني كرد كه الآن در خط مقدم جبهه هستند. چون آنها به خدا نزديكترند و ماها به خاطر مقامي كه داريم از آنها دورتر مي شويم و در واقع از خدا دورتر مي شويم. خالص ترين نيت ها براي آنهايي است كه در خط مقدم آماده ي عمليات هستند. از آنها بايد التماس دعا كرد.

در ادامه خطيب جمعه از آحاد ملت شريف ايران به خاطر برپايي جشن هاي مربوط به 11 و 15 شعبان، تشكر كرده و نيز از حضور كم نظير آنها در بيست و ششمين سالگرد ارتحال حضرت امام راحل تقدير و تجليل به عمل آورد. در همين رابطه به بيانات جامع و كامل مقام معظم رهبري در اين مراسم اشاره كرده و به اهم موضوعات اين سخنراني بسيار دقيق پرداخت و بيانات معظم له را شامل هفت شاخص براي انديشه ي نوراني حضرت امام(ره) دانست كه عبارتنداز:

معرفي اسلام ناب و نفي اسلام آمريكايي، اعتماد به وعده ي الهي و بي اعتمادي به مستكبران، اعتقاد به اراده ي مردم، طرفداري از مستضعفان و نفي اشرافي گري، حمايت از مستضعفان جهان و عدم سازش با قلدران، توجه به استقلال، و نهايتاً وحدت ملّي. در تكميل اين قسمت از قول رهبري معظم انقلاب اسلامي به اين موضوع اشاره شد كه راه معرفي شخصيت واقعي امام راحل، بازخواني اصول ايشان است و با كنار هم گذاشتن آن اصول، شاكله ي شخصيت امام(ره) شكل مي گيرد. به مطالب فرعي توجه نشود، مهم، اصول انديشه هاست. معظم له در رابطه با خطر بزرگ تحريف امام، به اين نكته اشاره فرمودند: اگر راه امام را گم كنيم يا فراموش كنيم يا خدايي نكرده عمداً كنار بگذاريم، ملّت ايران سيلي خواهد خورد.

نكته ي بعدي اشاره به اهم موضوعات مطرح شده در بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در آغاز چهارمين سال دوره ي نهم مجلس بود كه در هفت محور بر مواضع اصولي نظام و انقلاب تأكيد نمودند. اين هفت محور عبارت بودند از: 1. انتخابات آتى اثر سوء بر تصميمات مجلس نگذارد؛ 2. لزوم توجه جدى به برنامه ششم؛ 3. لزوم تعامل با دولت و ديگر قوا بر اساس حسن ظن، احترام متقابل و پرهيز از گروكشى؛ ‏4. لزوم توجه جدى به اقتصاد مقاومتى در برنامه ششم و بودجه؛ 5. راه‏حل گره هسته‏اى، تقويت درونى كشور است؛ 6. دردسر سازى نظام سلطه براى ما محدود به پرونده هسته‏اى نيست؛ 7. تأكيد بر مواضع اصولى امام راحل مانع فرو غلتيدن در پرتگاه هولناك نظام سلطه خواهد شد.

در قسمت مناسبت ها به 15 خرداد، سالروز قيام مردم گيلان به رهبري ميرزا كوچك خان جنگلي در سال 1299 شمسي كه به نهضت جنگل معروف است و همچنين به زنداني شدن حضرت امام خميني(ره) به دست مأموران رژيم طاغوت در سال 42 و به دنبال آن قيام خونين 15 خرداد اشاره شد. در همين رابطه خروش انقلابي امام امّت بر عليه دستگاه فاسد پهلوي و اربابان او يعني آمريكا و اسرائيل تذكر داده شد كه به دنبال طرح لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي و مخصوصاً حمله ي 2 فروردين ماه دژخيمان پهلوي در سال 42 به مدرسه ي فيضيه كه امام را بر آن داشت تا در روز عاشورا كه آن سال مصادف با 12 خرداد بود، رژيم طاغوت و حاميان او را به باد انتقاد گرفته و آنها را سرزنش بكند و همين جريان منجر به دستگيري امام راحل و زنداني كردن او شد ولي مردم مسلمان در قم و تهران و ديگر شهرها در روز 15 خرداد براي نجات امام(ره) از زندان پهلوي به خيابان ها آمدند كه جواب امّت حزب الله، توپ و تانك بود و طبق برخي از آمارها، بين 5 تا 15 هزار نفر آن روز شهيد شدند و چند ماه بعد، رژيم حضرت امام را از زندان آزاد كرد ولي امام خميني(ره) مبارزه ي خود را با دستگاه ستمشاهي ادامه داد تا اينكه از كشور به تركيه تبعيد شد و از آنجا هم به عراق و اين ايام هجرت 15 سال به طول انجاميد و در نهايت در يوم الله 22 بهمن امام خميني(ره) و نهضت او بر رژيم پوسيده ي پهلوي پيروز شد.

روز جهاني محيط زيست و اهميت آن از ديدگاه آيات و روايات و نيز روز جهاني صنايع دستي و اهميت آن در زمينه ي ايجاد اشتغال و اقتصاد مقاومتي مورد سفارش قرار گرفت.

آغاز دهه ي بهداشت و نكوداشت مساجد، از 20 تا آخر ماه شعبان و ضرورت آماده سازي مساجد براي حضور مهمانان خدا در ماه مبارك رمضان مورد تأكيد قرار گرفت.

مناسبت ديگر مورد اشاره عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا از سوي امام خميني(ره) در 20 خرداد سال 60 بود كه به دنبال خيانت هاي پيدا و پنهان او، حضرت امام چنين تصميم مهمي را گرفتند و اين آغاز رسوايي و بركناري بني صدر خائن از مديريت نظام اسلامي بود.

آخرين مناسبت، 20 خرداد شهادت آيت الله سيد محمدرضا سعيدي در زندان رژيم پهلوي در سال 49 بود كه به خاطر عشق به امام خميني(ره) و آرمان هاي بلند او متحمل شكنجه هاي سنگين و در نهايت جام شهادت را سر كشيد. روحش شاد و يادش گرامي باد.

پايان بخش خطبه ها، دعا در امر تعجیل ظهور حضرت بقيه الله الأعظم حضرت مهدي موعود(عج)، سلامتی نائب بر حقّـش حضرت امام خامنه ای مد ظلّه العالي، گشايش امور مسلمين، نابودي مستكبرين و متجاوزين و سرافرازي و سعادتمندي مستضعفان عالم بود. 

 

دفـتر امـام جـمعه بـوئين زهـرا