اخلاق كليد خير دنيا و آخرت
كليد خير دنيا و آخرت
قال على عليه السلام: أحسَنُ الأخلاقِ ما حَمَلَكَ عَلَى المَكارِم غرر الحكم: 254، حديث 5350
آيين مقدّس اسلام و فرهنگ حيات بخش حق كه در قرآن مجيد و سنت نبوى و روايات امامان معصوم جلوه كرده و ضامن سعادت دنيا و آخرت انسان است چنان كه از آيات قرآن مجيد و روايات استفاده مىشود از سه عنصر معنوى تركيب شده است: ايمان و عمل و اخلاق.
ايمان را مىتوان از راه تحصيل معارف اسلامى و مطالعهى در حقايق هستى و گوش سپردن به عالمان ربّانى و متخصصان علوم اهل بيت به دست آورد.
عمل هم كه عبارت از اداى واجبات و ترك محرمات است مىتوان با شناخت واجبات و محرمات از طريق رسالههاى عمليه و كتابهاى پرقيمت فقيهان و دانشمندان به مرحلهى ظهور آورد.
حسنات اخلاقى و مكارم نفسى را كه مواردش در قرآن و روايات به طور كامل بيان شده است را مىتوان با شناخت آنها و تمرين اجراى آن تحصيل كرد.
اين سه حقيقت يعنى ايمان و عمل و اخلاق هم چون كليد سه دندانهاى است كه اگر در دست انسان باشد مىتواند، چه در دنيا و چه در آخرت، همهى درهاى خير و بويژه درهاى رحمت الهى را به روى خود باز كند و از فيوضات و بركات الهى بهرهمند شود و نهايتاً به مقام قرب حق و لقاى محبوب برسد و در دنيا در خيمهى حيات طيبه قرار گيرد و در آخرت براى ابد در بهشت عنبر سرشت جاى گيرد.
اخلاقى كه خدا مىپسندد
امورى كه ذاتاً بلند مرتبه و شريف و پرقيمت و باارزش است و سبب ظهور خير دنيا و آخرت و سعادت و خوشبختى براى انسان است، چنان كه در آيات قرآن و روايات آمده، محبوب خداست، و امورى كه ذاتاً پست و بىارزش است و سبب تيرهبختى انسان در دنيا و آخرت است- همان گونه كه در قرآن و روايات آمده- منفور و مبغوض حق است.
بنابراين هر انسانى كه آراسته به امور شريفه و حسنات اخلاقى است محبوب خداست و هر انسانى كه آلوده به امور پست و بىارزش است مورد نفرت پروردگار است.
زيباييهاى اخلاق و حسنات باطنى و حالات عالى درونى از مصاديق قطعى امور شريفه و باارزش، و زشتىهاى اخلاقى و سيئات باطنى و حالات پست از مصاديق يقينى امور پست و بىارزش است. در اين زمينه به دو روايت بسيار مهم دقت كنيد.
امام باقر عليه السلام از پدرانش از اميرالمؤمنين عليه السلام و اميرالمؤمنين از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت مىكند كه آن حضرت فرمود:
إنّ اللَّهَ عَزَّ وجَلَّ يُحِبُّ الجودَ وَمَعالِىَ الأُمُورِ وَيَكْرَهُ سَفْسَافَهَا... «1»
. بىترديد خداى عز و جل بخشندگى و گشادهدستى و امور شريفه و باارزش را دوست دارد و نسبت به امور پست و بىارزش كراهت و نفرت مىورزد.
نيز از حضرت حسين عليه السلام از رسول خدا روايت شده است:
إنّ اللَّهَ يُحبُّ مَعالِىَ الأمورِ وَيَكرَهُ سَفْسافَها «2»
. به يقين خدا امور شريفه و باارزش را دوست دارد و امور پست و بىارزش نزد او منفور و مبغوض است.
مسلماً وقتى انسان ظرف ارزشهاى اخلاقى و امور شريف شود محبوب خدا و هنگامى كه منبع زشتىهاى اخلاقى و امور پست و بىارزش گردد مورد نفرت خداست.
امور شريفهى زندگى، انسان را در دنيا غرق امنيت و سلامت و خوشى و رفاه و وسعت رزق مىكند و سبب ورود انسان در عرصهى قيامت به رضوان و بهشت الهى است، و امور پست و بىارزش، زندگى را در دنيا دچار ناامنى و اضطراب و نگرانى و غم و اندوه و تنگى رزق مىنمايد و در آخرت سبب ورود به خشم و سخط حق و دخول در عذاب دردناك دوزخ است.
انسان اگر به خود معرفت پيدا كند و از طريق قرآن و معارف به حقيقت خود واقف شود كه از جهتى خليفهى خدا و قائم مقام حضرت رب در زمين است، چنان كه قرآن مىفرمايد:
«... إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...» «3».
من در زمين جانشين خواهم گماشت.
و از طرف ديگر جلوهگاه اسما و صفات حضرت حق است، آن گونه كه قرآن خبر مىدهد:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها...» «4».
و [خدا] همهى [معانى] نامها را به آدم آموخت.
و به عنوان مسجود فرشتگان است به طورى كه قرآن مىگويد:
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» «5».
پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده در افتيد.
و در مرحلهى ديگر امين اللَّه است، يعنى موجودى است كه پس از اين كه آسمانها و زمين و كوهها به خاطر عدم ظرفيت از پذيرش امانت روى تافتند به قبول امانت تن داد، چنان كه قرآن به اين حقيقت ناطق است:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ...» «6».
ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، [ولى] انسان آن را برداشت.
و از جهت ديگر در جنبهى معنوى روح اللَّه است آن گونه كه قرآن دلالت دارد:
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «7».
پس وقتى كه آن را درست كردم از روح خود در آن دميدم.
هرگز و تحت هيچ شرايطى اجازه نمىدهد كه ظرف وجودش از ارزشها و امور شريف خالى بماند و شيطانها و هواى نفس او را براى آلوده كردن باطنش به زشتىها و امور پست و بىارزش مورد تاخت و تاز قرار دهند، بلكه مىكوشد قلب را تبديل به حرم خدا و عرش رحمان نمايد و عمق دل را آيينهى جلوهى الهامات كند و نفس و باطن را با امور ارزشى و حقايق عرشى زينت دهد و دايرهى وجودش را محل تجلى معارف الهى قرار دهد و اعضا و جوارحش را در خدمت به خلق و عبادت ربّ به كار گيرد و از وجود خويش منبعى از فضايل و كرامات بسازد و با كليد ايمان و عمل و اخلاق تمام درهاى رحمت و سعادت را به روى خود باز كند و خويش را مطلع الفجر آيات حضرت رب العزّه نمايد.
اى دل ار ننگ دارى از نقصان |
جز سلوك ره كمال مكن |
|
هرچه عقل اندر او بود دستور |
جز بدان كار اشتغال مكن |
|
شرف نفس اگر همى خواهى |
با فرومايه قيل و قال مكن |
|
عرض نفس نفيس را هرگز |
در پى مال پايمال مكن |
|
منت از دوست بهر دينارى |
ور بود حاتم احتمال مكن |
|
عجز و بيچارگى به هيچ سبيل |
دشمن ار هست پور زال مكن |
|
بشنو اندرزهاى ابن يمين |
چون مفيد است ز آن ملال مكن «8» |
|
سخنى از عبدالرزاق كاشانى
حكيم بزرگ كمال الدين عبدالرزاق كاشانى در شرح منازل السائرين در معرفى آنان كه همهى عمر دنبال آراسته شدن به ارزشها بودند و از اين طريق به مقصد اعلى رسيدند مىفرمايد:
زحمت كشيدگان در اين راه كه خود را به وسيلهى ايمان و عمل در اختيار حضرت حق قرار دادند، كسانى هستند كه خداى مهربان هنگامى كه شايستگى و لياقت در آنان ديد، آنان را بر ترك لذتهاى حرام و خوشىهاى ناباب و شهوات حيوانى و اميال بىمحاسبه و خواستههاى نامشروع برانگيخت و به ملازمت داشتن با معرفت دينى و شريعت حق همراه با هماهنگ نمودن عمل بر اساس سنت و حقايق الهيه توفيق داد و آنان را بر تمايل داشتن به رسيدن به درجات نهايى معنوى يارى داد تا اميد و آرزويشان اين شد كه خود را به نقطهاى برسانند كه در آنجا افكارشان از تعلق به غير خدا كه ريشهى تفرقه و پريشانى باطن است تصفيه شود و انديشهاى جز طلب حق در سايهى توحيد فكر نداشته باشند و چيزى جز تعلق به حق در باطن آنان نماند و همهى خواستههايشان جز يك خواسته و آن هم بندگى حق نباشد و از همهى امور پست و بىارزش دور بمانند و با خسّت و دنائت و برنامههاى پوك و پوچ شركت نورزند و چنان كه در حديث آمده: «
إنّ اللَّه يحبّ مَعالِى الأمورَ وَأشرافَها وَيُبغِضُ سَفسافَها
؛ خدا امور باارزش و شريف را دوست دارد و نسبت به امور پست و بىارزش دشمن است».
كوشيدند تا به امور باارزش آراسته شوند و از امور پست پاك بمانند تا مورد محبت خدا قرار گيرند و از خشم و غضبش در امان بمانند.
اينان چون با آراسته شدن به كرامتها و پيراسته ماندن از دنائتها به عزيزترين و شريفترين حقيقت كه حضرت حق است اتصال پيدا كردند و قلبشان به حضرت ربّ العزه تعلق گرفت از توجه و التفات به امور خسيسه و پست خوددارى نمودند «9».
و مثل اعلاى بندگى و عبادت و انسانيت و آدميت شدند و براى هم نوعان خود اسوه و سرمشق حسنه گشتند.
روايتى مهم در صفات پسنديده
ابوحمزهى ثمالى كه راوى دعاى عارفانه و عاشقانهى سحرهاى ماه مبارك رمضان از حضرت سجاد عليه السلام است از وجود مقدّس حضرت باقر العلوم عليه السلام كه درياى بىساحل علم و معرفت و بصيرت و شكافندهى حقايق علمى است روايتى را در رابطه با برخى از صفات پسنديدهى اخلاقى نقل مىكند كه اگر مردم دنيا به اين روايت عمل كنند، زندگى آنان چون بهشتيانِ روز قيامت مىشود و عرصهگاه حيات آنان غرق در آرامش و امنيت مىگردد و برادرى و مواسات و محبت و عشق همهى زواياى زندگى آنان را پر مىكند.
ابوحمزه مىگويد: با دو گوش خود از دو لب الهى و ملكوتى حضرت باقر عليه السلام شنيدم كه مىفرمود:
أربعٌ مَن كُنّ فِيهِ كَمُلَ إسلامُهُ، وَأعِينَ عَلَى إيمانِهِ، وَمُحِّصَتْ عَنهُ ذُنُوبُه، وَلَقِىَ رَبَّهُ وَهُو عَنْهُ راضٍ، وَلَو كَانَ فِيمَا بَينَ قَرنِه إلَى قَدَمِهِ ذُنُوبٌ حَطَّها اللَّهُ عَنهُ، وَهِىَ: الوَفاءُ بِما يَجعَلُ اللَّهُ عَلى نَفسِهِ، وَصِدقُ اللِسانِ مَعَ النّاسِ، وَالحَياءُ مِمّا يَقبَحُ عِند اللَّهِ وعِند النّاسِ، وَحُسْنُ الخُلُقِ مَعَ الأهْلِ وَالنّاسِ. وَأربعٌ مَن كُنّ فِيه مِن المُؤمِنِينَ أسكَنَه اللَّه فِى أَعلَى عِلِيّينَ فِى غُرَفٍ فَوقَ غُرَفٍ فِى محلّ الشَّرَفِ كلّ أشرف: مَن آوَى اليتيمَ وَنَظَر لَهُ فَكان لَه ابا رَحيماً، وَمن رَحِم الضّعيف وأعانَه وَكَفاه، وَمن أنفقَ علَى والِدَيهِ ورَفَق بِهما وبِرَّهُما وَلَمْ يَحزُنْهُما، وَمَن لَم يَخرِقَ بِمَملوكِه وَأعَنَه عَلى مَا يَكلِفُه وَلَم يَستَسِعَه فِيمَا لَايُطِيقُ «10»
. چهار چيز است كه اگر در كسى باشد اسلامش كامل است، و بر ايمانش يارى مىگردد، و گناهانش را از او پاك مىكنند، و خدا را در حالى كه از او خشنود است ملاقات مىنمايد، و اگر ما بين سر تا قدش گناهانى باشد خدا آنها را از پروندهاش فرو مىريزد و آن چهار چيز عبارت است از: وفا كردن به پيمانى كه براى خدا بر عهدهى خود قرار مىدهد، و راستگويى با همهى مردم، و شرم و حيا از كارهايى كه نزد خدا و مردم زشت است، و خوش اخلاقى با خانواده و همهى مردم. و چهار چيز است كسى كه از مؤمنين در او باشد خدا او را در اعلى عليين در غرفههايى بالاى غرفهها در شريفترين محل جاى مىدهد: كسى كه يتيمى را پناه دهد و به او نظر محبت اندازد و نسبت به وى پدرى مهربان باشد، و كسى كه به ناتوان رحم كند و او را يارى دهد و امورش را كفايت نمايد، و كسى كه هزينهى پدر و مادرش را بپردازد و با آنان مدارا كند و نسبت به هر دو نيكى ورزد و آنان را غصهدار ننمايد، و كسى كه به حقوق غلام و كنيز و خدمتكارش تجاوز نكند و او را بر آنچه تكليف مىكند يارى دهد و او را در امورى كه در طاقت او نيست به كار نگيرد.
پی نوشت ها:
________________________
(1)- جعفريات: 196، باب في ذكر البنات؛ مستدرك الوسائل: 13/ 56، باب 22، حديث 14736.
(2)- عوالى اللآلى: 1/ 67، الفصل الرابع، حديث 117؛ وسائل الشيعه: 17/ 73، باب 25.
(3)- بقره (2): 30.
(4)- بقره (2): 31.
(5)- حجر (15): 29.
(6)- احزاب (33): 72.
(7)- ص (38): 72.
(8)- سنايى غزنوى.
(9)- شرح منازل السائرين: 59.
(10)- امالى مفيد: 166، مجلس 21، حديث 1؛ بحار الانوار: 66/ 380، باب 38، حديث 38.
مطالب فوق برگرفته شده از سایت عرفان