چرا فرهنگ اهميت دارد؟

اگر سياست، اقتصاد يا هر بخش ديگر از زندگي بايستي متحول شود، بستر اين تحول ابتدا بايد در حوزه فرهنگ فراهم شود.

از ديدگاه مقام معظم رهبري، سه مؤلفه فرهنگ، علم و اقتصاد، ارکان اقتدار يک ملت را تشکيل مي دهند که در اين ميان، اولويت اساسي با فرهنگ است. به عبارتي، بدون ايجاد تحول فرهنگي نمي‌توان در علم و اقتصاد و سياست و ... نيز به پيشرفت قابل ملاحظه‌اي رسيد، زيرا آن چيزي که به آنان جهت مي‌دهد،  فرهنگ است. در واقع، همانگونه که معظم له نيز اشاره فرموده اند که نقش فرهنگ در زندگي مانند هوايي است که تنفس مي‌کنيم، بايستي گفت که در زندگي اجتماعي، فرهنگ به مثابه ظرف است و ديگر اجزاي اجتماع همچون اقتصاد، علم، سياست و... در حکم مظروف هستند و مسلم است که اين ظرف، منطق خود را به مظروفش تحميل مي‌کند. از اين رو اينجاست که فرهنگ را جهت دهنده به حرکت يک ملت دانسته‌اند و حتي متفکراني مانند امام خميني(ره)، راه اصلاح يک ملت را در اصلاح فرهنگي دانسته‌اند و معتقد بودند که اصلاح بايد از فرهنگ شروع شود.

از سوي ديگر، با تمرکز و توجهي که بيگانگان و دشمنان بر روي فرهنگ بومي ما دارند و سعي در تخريب و تهاجم بدان دارند، اهميت فرهنگ بيشتر خود را به ما مي نماياند. براي پي بردن به نقش فرهنگ در ايجاد ثبات براي جامعه و بسترسازي براي پيشرفت کشور و اينکه فرهنگ چه نقشي مي‌تواند در حيات يک جامعه داشته باشد که مقام معظم رهبري آن را مهم تر از اقتصاد دانسته‌اند و حتي معتقدند که رشد اقتصادي بدون رشد فرهنگي نه تنها ممکن نيست بلکه حتي مفيد نيز نخواهد بود، بحث خود را به گونه اي ديگر پي مي گيريم.

در اهميت فرهنگ گفته اند که فرهنگ رشته پيوندي است که بدون آن اجزاي جامعه از هم پاشيده و هيچ شبکه ارتباطي بين افراد به وجود نمي‌آيد تا از طريق آن به تبادل معنا و مفهوم بپردازند. بنابراين نه تنها سياست و ساير رفتارهاي اجتماعي از فرهنگ الهام مي‌گيرند بلکه هستي جامعه نيز منوط به آن است. زيرا اساس جامعه‌پذيري فرد را فرهنگي تضمين مي‌کند که چرخ زيرين جامعه است. در واقع و مطابق با نظريه سيستمي، فرهنگ يکي از چهار زير سيستم اجتماعي است که زير سيستم سياسي را از دو طريق تحت تأثير قرار مي‌دهد؛ سياستمداراني که خود دست پرورده‌ي نظام فرهنگي جامعه هستند و نهادهاي فرهنگي. زير سيستم فرهنگي نيز از طريق سياست هاي فرهنگي، نظارت بر مراجع فرهنگ ساز و فرهنگ پرور، به ويژه مطبوعات و رسانه‌ها و کالاهاي فرهنگي ميدان سياست را تحت تأثير قرار مي‌دهد. بنابراين فرهنگ نقش بسيار مهمي در دگرگوني جامعه ايفا مي کند و گويي که تحولات اجتماعي تابعي از تحول در نظام فرهنگي است.

اهميت فرهنگ در زندگي سياسي يک جامعه با دقت در مفهوم جامعه پذيري سياسي بيشتر روشن مي‌شود. جامعه پذيري سياسي فرآيندي آموزشي است که طي آن از يک سو فرد جهت‌گيري‌هايي نسبت به پديده هاي سياسي پيدا مي‌کند و از سوي ديگر هنجارها و باورهاي سياسي از يک نسل به نسل ديگر منتقل مي‌شود. جامعه پذيري سياسي را روند حفظ يا دگرگوني فرهنگ‌هاي سياسي دانسته اند و فرهنگ سياسي نيز عبارت از ايستارهايي است که به روند سياسي نظم و معني مي‌دهند. از اين رو جامعه پذيري سياسي مهم‌ترين پيوندي است که ميان نظام سياسي و نظام اجتماعي وجود دارد که هدف از آن تربيت افراد است به طوري که اعضاي کارآمد نظام سياسي باشند.

حاصل کلام اينکه در حيات اجتماعي، فرهنگ اساس، چرخ زيرين و نقطه آغاز تحول است و به عبارت دقيق تر، ساير جنبه هاي حيات انساني نه تنها از فرهنگ مايه مي‌گيرند بلکه حتي از فرهنگ نيز متأثر هستند و البته بر آن نيز تأثير مي‌گذارند. از اين جهت اگر سياست، اقتصاد يا هر بخش ديگر از زندگي بايستي متحول شود، بستر اين تحول ابتدا بايد در حوزه فرهنگ فراهم شود و خود را نشان دهد.

در ارتباط با فرهنگ ذکر اين نکته نيز حائز اهميت است که در شرايط کنوني مرکز ثقل مباحث فرهنگي بر روي مفهومي به نام "سبک زندگي" متمرکز است. در واقع، امروزه تجلي فرهنگي يک جامعه را بايستي در سبک زندگي آن جامعه ديد. از اين رو، بيشترين هجمه‌اي که در حوزه فرهنگ در حال حاضر متوجه ما مي‌باشد، تلاش براي تغيير سبک زندگي ايراني اسلامي است. به بيان دقيق تر، دنياي غرب به سرکردگي آمريکا که تلاش دارد تا فرهنگ سرمايه‌داري را به عنوان فرهنگ غالب دنيا تعريف و ترويج کند، بيشترين تلاش خود را صرف تغيير سبک زندگي مردم ساير کشورها کرده است و اين کار را از طريق مصرف کالاهاي روزمره انجام مي دهد. زيرا سبک زندگي با مصرف در ارتباط تنگاتنگ است و افراد با تغيير سبک زندگي به مصرف کالاهاي جديدي روي مي‌آورند و چون کالا در ذات خود حاوي معنا است و اين معنا را به مصرف کننده خود منتقل مي کند، براحتي تغيير سبک زندگي امکان پذير مي شود.

 

گرفته شده از: سایت شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور