آموزش اقتصاد، امري نيست که در دانشگاهها و مراکز آموزش عالي آنهم تنها براي عدهاي محدود صورت گيرد. آموزش مفاهيم کاربردي اقتصاد بايد از همان دوران کودکي در کانون خانواده که سلولهاي فعال و جهت دهنده در اقتصاد جامعه است صورت پذيرد.
اگر آغاز آموزش به کودکان از کانون خانواده شروع شود، تحول فرهنگي بزرگي اتفاق خواهد افتاد چرا که اساس اقتصاد بر سرمايههاي اجتماعي بنا شده است.
سرمايههاي اجتماعي است که چگونگي ادامه حيات اقتصادي جامعه را تعيين مينمايد. منشاء هدايت و شکلگيري بهينه سرمايه اجتماعي، در درون خانوادهها شکل ميگيرد.
فرهنگ سازي برخورد اقتصادي و آموزش اجراي سياستهاي اقتصادي به فرزندان مستلزم مهارتهايي است که والدين بايد آن را بياموزند.
بسياري از والدين فکر ميکنند که وظيفه تربيتي آنان صرفاً در زمانهايي است که آنان با فرزندانشان به بحث و گفتگو مينشينند يا بازيها و مناسباتشان را با اطرافيان جهتدار مينمايند. اما فرزندان نه تنها بايد افرادي شرافتمند باشند بلکه لازم است مديراني خوب و شرافتمند نيز باشند.
به همين دليل توجه به اقتصاد در خانواده زمينه بسيار مناسبي براي پرورش خصوصيات مهم اخلاقي در مديران آينده جامعه است.
با رهبري صحيح و بجا در اقتصاد خانواده، خصوصيات جمعگرايي، صداقت، دلسوزي، صرفهجويي، مسئوليتپذيري، استعداد سمتگيري و ديگر خصوصيات مثبت رشد و پرورش مييابد.
هرگاه بچهها از محل عايدي خانواده خود اطلاعي نداشته باشند و عادت کنند صرفاً نيازمنديهاي خود را مرتفع سازند و به نيازمنديهاي ساير اعضاي خانواده بياعتنا باشند، صرفاً مصرفکنندگان حريصي خواهند بود که بعدها ميتوانند هم براي خود و هم براي جامعه زيانهاي جبرانناپذيري به بار بياورند. از طرف ديگر، اگر پدر و مادرها فقط در اين انديشه باشند که فرزندشان خوب بخورد، خوب بپوشد و در يک کلام همه چيز داشته باشد، در عين حال خود را از ضروريترين چيزها محروم سازند، ناآگاهانه توقعات فرزندان را بالا بردهاند. آنان از نيازهاي والدينشان بياطلاع مانده و تنها راه ارضاي اميال خود را خواهند شناخت.
اين شيوه تربيتي بسيار نادرست و زيانآور بوده و پدر و مادر قبل از هر فرد ديگري از اين تربيت ناصحيح در رنج و عذاب خواهند بود.
در ذيل اجمالاً به برخي از اين شيوه ها اشاره خواهيم کرد:
1ـ بچهها بايد از محل کار والدين، حرفه آنان و دشواريهاي شغل و ارتباطات شغليشان آگاهي داشته باشند.
2ـ اگر مادر، خانهدار است بچهها بايد اهميت وظايف، کار و زحمات خانهداري را بدانند و به آن احترام بگذارند. بچهها بايد بدانند که کارهاي خانه به زحمت و تلاش فراوان نياز دارد.
3ـ بچهها بايد احتياجات عمومي و مشترک خانواده مانند فرش، راديو، تلويزيون، کتاب و... را تشخيص داده و خواسته هاي غيرضروري خود را فرا گيرند و ياد بگيرند از بعضي نيازهاي خود جهت رفع نيازهاي ديگر اعضاي خانواده صرف نظر نمايند.
4ـ بهتر است بچهها با بودجه خانواده آشنا باشند و از مقدار حقوق و يا دستمزد والدين خود آگاهي يابند و بر اين اساس براي خواسته هاي خود برنامه ريزي نمايند.
5ـ اگر خانوادهاي به دلايل مختلف نيازهاي خود را به زحمت برآورده ميکنند، بچهها بايد بدانند که انسانها در تلاش و کوشش بيشتر براي معاش حلال و بهبود زندگي، بيشتر احساس غرور ميکنند تا در پول اضافي و ثروتي که بدون دردسر به دست آمده است.
در چنين خانوادههايي بايد بردباري، تلاش در راه آيندهاي بهتر، گذشت و مساعدت را تبليغ و پرورش داد. والدين هرگز نبايد در مقابل بچهها از وضع زندگي خود بنالند و يا شکايت کنند. بر عکس آنها بايد خود را خوشبخت نشان بدهند و براي بهبود معيشت خانواده تلاش و روزهاي بهتري را براي خود و خانواده آرزو نمايند.
6ـ وسايلي که مورد نياز زندگي خانواده هستند به تدريج فرسوده و کهنه ميشوند که بايد وسايل جديد و نو جانشين آنها شوند. از طرف ديگر وسايل جديد را بايد خريد. بنابراين لازم است از درآمد خانواده مبلغي پسانداز شود.
همچنين لازم است بچهها بياموزند که از وسايل زندگي به طور عاقلانهاي استفاده نمايند و نسبت به وسايل مشترک و عمومي خانواده دلسوزي لازم را از خود نشان بدهند. بچهها بايد قادر باشند و ياد بگيرند بدون اينکه لوازم و وسايل خانه را کثيف کنند يا بشکنند، از آنها استفاده نمايند.
7ـ حس مسئوليتپذيري در بچهها را بايد بالا برده و تقويت نمود. حس مسئوليتپذيري يعني اينکه هر گاه چيزي در اثر قصور يا اشتباهي خرابشد يا از بين رفت، انسان بيآنکه مجازات شود، احساس خجالت و شرمساري نمايد. بنابراين نبايد بچهها را براي خراب کردن يا از بين بردن سهوي وسايل خود و خانواده، مجازات يا تهديد نمود. بچهها بايد از بياحتياطيشان، خودشان قلباً احساس تأسف کنند. اين مهم نيز با صحبت کردن و توضيح دادن به بچهها ميسر خواهد شد.
آنچه بيان شد مقدمهاي بر آموزش اقتصاد به کودکان در کانون خانواده به عنوان موتوري براي تحول فرهنگي - اقتصادي ميباشد. اميد است کانونهاي خانواده که کوچکترين سلول فرهنگي - اقتصادي جامعه هستند به اين امر اهتمام ويژهاي مبذول نمايند.