هيچ عملي بدون ولايت قبول نمي‌شود.


در روز 18 ذي‌حجه سال دهم هجري و در پي دستور آسماني، پيامبر اکرم(ص) مأموريت يافتند که اميرالمومنين علي(ع) را به عنوان وصي و جانشين خود معرفي کنند. پيامبر(ص) در خطبه‌اي مفصل، علي(ع) را معرفي کردند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ».

اين خبر به سرعت منتشر شد. افراد نسبت به اين فرمايش رسول اکرم(ص) مواضع مختلفي گرفتند. از جمله شخصي به نام حارث‌بن‌نعمان فهري است که در اطراف مکه زندگي مي‌کرد، خدمت رسول خدا(ص) رسيد و عرض کرد: اي رسول خدا! در 23 سال گذشته ما را به يگانگي خداوند دعوت کردي که او را بپرستيم، ما نيز چنين کرديم. دست از خدايان قبلي خود برداشتيم و الله جل جلاله را پرستيديم. فرموديد که من فرستاده خدا هستم، ما هم پذيرفتيم. ما را به نماز توصيه کرديد، بجا آورديم. خلاصه هر چه فرموديد، اطاعت کرديم، اما شنيده‌ام که به اينها راضي نشدي و پسرعمويت را به عنوان رهبر آينده جهان اسلام معرفي کردي؟ پيامبر(ص) فرمودند: بله. گفت: اين معرفي امري است از جانب تو يا از جانب خداوند؟ حضرت فرمودند: «اَلّذي نَفسي بِيَدِه لا اِلهَ اِلّا هُوَ انه مِن اَمرِ رَبّي؛ به آن خدايي که جان من در دست اوست و معبودي جز او وجود ندارد، اين امري است از اوامر الهي.» حارث سر خود را پايين انداخت و خيلي ناراحت شد. به هنگام بازگشت فرياد مي‌زد: خدايا! اگر تو علي را معرفي کردي من نمي‌پذيرم، عذابي از آسمان بر من نازل کن تا راحت شوم. در اين هنگام، سنگي از آسمان بر سر او فرود آمد و هلاک شد. اين جريان در سوره مبارکه معارج آمده است: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ، مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ».

علي(ع) کسي است که خداوند به دليل کينه و بغض نسبت به او، اين‌چنين عذاب نازل مي‌کند.

شأن نزول اين آيه به صورتي که عرض شد، هم در کتب شيعه و هم در کتب اهل سنت نقل شده است. يک‌بار ديگر نيز چنين عذابي نازل شده بود و آن هم زماني بود که ابرهه قصد حمله به خانه خدا را داشت. جايگاه و احترام علي(ع) نزد خداوند اين‌چنين است.

* علي(ع) از ديدگاه رسول اکرم(ص)

قال رسول‌الله(ص): «وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَبْدٍ فَرِيضَةً مِنْ فَرَائِضِهِ إِلَّا بِوَلَايَةِ عَلِيّ بن ابي‌طالب(ع)؛ به آن خدايي که مرا به حق به امر رسالت مبعوث کرد قسم مي‌خورم، خداوند هيچ‌يک از اعمال و واجبات بندگانش را بدون ولايت علي‌بن ابي‌طالب(ع) قبول نمي‌کند.»

* چرا علي(ع)، علي(ع) شد؟

علي(ع) چگونه به اين مقام رسيد که از خدا و رسول(ص) و جبرئيل و دوستان حضرت گرفته تا دشمنان ايشان در وصفش اينگونه سخن مي‌گويند.

عناصر سازنده شخصيت يك انسان، يا جنبه ملكوتي و ذاتي دارند و يا جنبه مُلكي و دنيايي.

* جنبه ملکوتي اميرالمؤمنين(ع)

عبدالله‌بن‌مسعود از راويان حديث است و مورد اطمينان فريقين ـ يعني شيعه و سني ـ است، به نقل از خطيب خوارزمي، روايت مي‌کند که روزي رسول خدا(ص) فرمودند: جبرئيل نزد من آمد و گفت که اي رسول خدا! از ارواح انبياي سلف سوال كن، چگونه شد که شما به پيامبري مبعوث شديد؟

پرسيدم: «علي ما بعثوا؟» بر چه مبنايي به نبوت رسيديد؟ و انبيا پاسخ دادند: «بُعِثنا بِوِلايَتِكَ و وِلايَة عَليّ بن أبي‌طالب» ما به سبب پذيرش ولايت شما و علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) به مقام پيامبري برگزيده شديم.

ولايت علي‌بن‌ابي‌طالب(ع)، ملاک نبوت از آدم تا خاتم است و البته يک استثنا دارد و آن هم وجود مبارک خاتم‌الانبياء(ص) است.

* جنبه‌هاي مُلكي علي‌بن‌ابي‌طالب(ع)

اگرچه جنبه ملکوتي اميرالمومنين(ع) قابل دستيابي نيست، اما جنبه مُلکي ايشان الگوي ماست و به ميزان استعداد و بضاعت هر فرد، دست‌يافتني است. پس بايد به سوي اين مسير حرکت کنيم.

از نظر پهنه جغرافيايي آن زمان، خلافت جهان اسلام در زمان خليفه اول با خلافت در زمان امير(ع)، بسيار تفاوت داشت. در زمان خلافت اولي، سرزمين اسلام فقط مكه و مدينه بود، اما در زمان اميرالمومنين(ع) گستره جهان اسلام بلاد مصر، ايران، عراق، شام و يمن را فرا گرفته بود.

اما امام(ع) درباره حکومت و فرمانروايي با اين گستردگي فرمودند که من بر حکومت بر شما هيچ رغبتي ندارم. تعبير امام(ع) از حکومت اين‌چنين است: به خدا قسم حكومت بر شما مردم از استخوان خوك در دست انسان جزامي براي من بي‌ارزش‌تر است، مگر اينكه بخواهم حقي را باز پس گيرم.

* علم مولا

حضرت(ع) مکرر فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ»(خطبه 189 نهج‌البلاغه) اي مردم از من بپرسيد پيش از آنكه مرا از دست دهيد، به علوم غيب نسبت به علوم مادي آگاه‌ترم. يعني همه چيز را مي‌دانم.

اما چرا در پي اين ادعا، اخبار غيبي زيادي از امام(ع) نقل نشده است؟

دليل را امام(ع) در خطبه 174نهج‌البلاغه چنين مي‌فرمايند: «به خدا قسم اگر بخواهم هر يك از شما را خبر دهم كه از كجا آمده و به كجا مى‌رود و احوال او چگونه خواهد بود، مى‌توانم. ولى مى‌ترسم درباره من عقيده‌اى پيدا كنيد كه به رسول‌الله(ص) كافر شويد. آن رازها را با ياران خاص خود در ميان مى‌نهم كه آنان را بيمى از كفر نيست.»

اين کلام نشان از تواضع علي(ع) در برابر نبي اكرم(ص) دارد و علت هم علم ايشان است. علم، انسان را متواضع مي كند. آن کس که چيزي مي‌داند ولي متكبر است، عالم نيست. علي(ع) مراقب است مبادا حريم پيامبر(ص) خدشه‌دار شود.

* دو نمونه از كرم و بخشندگي اميرالمومنين(ع)

معاويه مي‌گويد: من در جنگ با علي از شكست خوردن هراس ندارم، زيرا آنقدر كريم است كه اگر بگويم مرا ببخش، مي‌بخشد. شخصي در ميدان جنگ، نزد علي(ع) رفت و گفت مي‌خواهم بجنگم، اما سلاح ندارم. سلاحي به من بدهيد. حضرت شمشيرش را به او داد. آن مرد خنديد. امام(ع) فرمودند: چرا مي‌خندي؟ مرد گفت: معاويه گفته بود علي بي‌سياست است. من شمشير داشتم و قصدم خلع سلاح تو بود. امام(ع) در جواب فرمودند: به خدا قسم خجالت مي‌كشم که دستي به سوي من دراز شود، اما خالي برگردد.